۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

صدایِ کوتاه


و هیچ صدایی بلندتر از صدایِ بالهایِ تو نیست . اینها چیزی نیست که حتی کلاغهایِ ساندویچ دزد هم تصورش کرده باشند . میدونی که نمیتونی بهشون نه بگی چون به حبابِ چشمهات حمله میکنند . چشمها عضوهایی کار آمد هستند که تا از تب داغ بشن پر آبیشان طعنه آمیز است و اینها چیزی نیست که نتونی تصورشون کنی آبی که اشک نیست که کاش اشک بودو شره میکرد . دوتایی اسبهایِ چوبیمان رو برداشتیم رفتیم گوشۀ شوفاژ کِز کردیم اسبها از رویِ گلهایِ درشت و فیروزه ای با دستهایِ کوچک ما پریدند در افقِ لبه هایِ لاکیِ فرش تاختند و دور ... اینها چیزی نیست که رویِ دیواره هایِ غارنشینانِ فرهیخته هم نقاشی اش کنند . روزگار خرابیست نازنین همۀ منورها را همان زمان جنگ روشن کردند و خاموشی ماند .

۲ نظر:

  1. چرا گوگل ریدر دیگه پستهات را نشون نمیده ؟
    از پست قبلی یعنی "استمراری ِ" اینطوری شده؛ قبله اون درست بود.

    پاسخحذف